روزه در ادبیات فارسی
روزه در ادبیات فارسی
روزه در قرآن کریم " صوم" نامیده می شود . این لغت در معنی به مفهوم امساک و خودداری از هر فعلی است و در اصطلاح فقهی به مجموع امساکهای خاصی اطلاق می گردد که در زمان معینی واقع شود .
روزه ماه مبارک رمضان بر هر مرد و زن مسلمان واجب است . در خصوص مزایای روزه از لحاظ پزشکی ، روانپزشکی و .. سخن بسیار گفته شده است و فواید بی شماری در این مورد ذکر نموده اند ، لیک این مفهوم در ادب پارسی مضامین بسیار نغز و دلنشینی را آفریده است که به گلچینی از این داستان بسنده می کنیم :
حکیم ابولقاسم فردوسی طوسی :
همان بر دل هر کسی بوده دوست
نماز شب و روزه آیین اوست
حکیم ناصر خسرو قبادیانی :
چون روزه ندانی که چه چیز است چه سود است
بیهوده همه روز تو را بودن ناهار
خاقانی شروانی :
چه بود آن نفخ روح و غسل و روزه
که مریم عور بود و روح تنها
سعدی شیرازی :
که سلطان از این روزه آیا چه خواست
که افطار او عید طفلان ماست !
خواجه حافظ شیرازی :
ثواب روزه و حج قبول ، آن کس برد
که خاک میکده عشق را زیارت کرد
فرخی سیستانی :
به فال نیک تو را ماه روزه روی نمود
تو دور باش و چنین روزه صد هزار گذار
مسعود سعد سلمان :
نزد خداوند عرش بادا مقبول
طاعت خیر تو و صیام و قیامت
مولانا جلال الدین محمد مولوی :
نی تو را هر شب مناجات و قیام
نی تو را در روزه پرهیز و صیام
حکیم اوحدی مراغه ای :
روزه دار و به دیگران بخوران
نه مخور روز و شب شکم بدران
امیر خسرو دهلوی :
نی کار مرد روزه همت شکستن است
گر خضر آبش آرد عیش جوان کشد
گردآوری : پایگاه اینترنتی تکناز